با توجه به اوستا در می یابیم که ایرانیان از زمانهای دور تقویمی بر اساس خورشید داشته اند. همانطور که در هپتان یشت می خوانیم: فرا رسیدن فصل در زمان مناسب سال خورشیدی.همانطور که می دانید ایرانیان سال را از بهار آغاز میکردند چون بهار در این تقویم به چم (معنا) آغاز دوباره زندگی میباشد. ایرانیان سال را به شش بخش مساوی تقسیم می کردند و پنج روز نخست آن را جشن می گرفتند که به آن گاهنبار می گویند. اما پس از آن نوعی تقویم دیگر به وجود آمد که کاملترین تقویم به وجود آمده به دست انسان است.در این تقویم ماههای سال همواره ۳۰ روز دارند و هر روز نام بخصوصی دارد.هر روز از ماه که با اسم آن ماه مطابقت داشته باشد جشن عمومی است. در این روزنگار یا تقویم زردشتی هفته وجود ندارد. اکنون به نام های روز ها نگاهی می اندازیم: (جالب است بدانیم که روز یکم، روز اهورامزدا است و شش روز پس از آن، از نامهای امشاسپنتان استفاده شده است) 1.اهورامزدا یا اورمزد-دارنده دانش و خرد جاویدان 2.وهمن یا بهمن-پندار و خرد نیک 3.اردیبهشت-طبیعت 4.شهریور-قانون های نیکو 5.سپندارمذ یا اسفند-نیکوکاری(روز مادر و زن) 6.خرداد-کمال 7.امرداد-جاودانگی 8.دی به آذر-آفرینش 9.آذر-آتش 10.آبان-آب 11.خور یا خورشید 12.مه یا ماه 13.تیر-ستاره 14.گوش-زندگی 15.دی به مهر-آفرینش 16.مهر-دوستی وعشق(روز عشق) 17.سروش-فرمانبرداری 18.رشن-عدالت 19.فروردین-پیشرفت 20.ورهام- پیروزی 21.رام-خوشی 22.باد 23.دی به دین-آفرینش 24.دین-هوشیاری 25.اِرد-شادی 26.اشتاد-حقیقت 27.آسمان 28.زمیاد-زمین 29.مانتره سپند-خلوص 30.انارام-نور جاوید اما تا اینجا تنها 360 روز نام برده شده در پایان این روز ها پنج روز اضافه میشده، که روزهای پنته یا پنجه نام دارند. روزهای پنجه:
Ahunavad 2- Oushtavad 3- Spentahmad 4- Vohu Khashatr 5- Vahista Isht
و هر چهار سال یک بار یک روز به نام اورداد به پنجه اضافه میشد، که همان سال کبیسه هست. همانطور که گفته شد هر گاه نام روز با نام ماه یکسان میشد جشنی برپا میشد که موسوم به یک موصوع خاصی بود. برای مثال روز 16 ماه مهر روز عشق نام داشت و جشنی برپا میشد. در تقویم زرتشتی روزهای اورمزد (روزاول ماه),روز دی به آذر که روز هشتم ماه است, روز دی به مهر(روز پانزدهم ماه)و روز دی به دین(روز بیست و سوم ماه) روز های تعطیل و استراحت است که آدینه روز نامیده می شود. این روزنگار از دقیق ترین روزنگاران بشر دارای کمترین خطا است و شایان به ذکر است که در تقویم قمری که هر سال چند روز جابجا مشود!!!! و اصلاً روزنگار دقیقی نیست. و تقویم میلادی که می توان گفت پرکاربرد ترین تقویم جهان است، بر اساس نظریه انفجار بزرگ هر 2500 سال یک روز از آن کم میکنند که این کار یک بار در سال 1582 اتفاق افتاد. اما روزنگار ایرانی که بر اساس دقیق ترین محاسبات ریاضی ساخته شده است هر ده میلیون سال یک بار به آن یک روز اضافه می شود.
در دین زرتشتی، امشاسپندان، به شش ایزد(فرشته) + اهورا مزدا گفته میشود.
مطابق باورهای مذهبی زرتشتی، امشاسپندان، خداوند را در زمین برای گسترش صلح و عدالت یاری میکنند و هرکدام مسولیت محافظت از چیزی را بر عهده دارند و عبارتاند از (به فارسی امروز):
اردیبهشت (اشه وهیشتا)، خرداد (خورداد)، امرداد (امرتات)، شهریور، بهمن (وهومنه )، اسفند(سپندارمز)
اهریمن (از اوستایی انگرهمَینیو ) بدنهاد است.اهریمن پلیدی است و برای از بین بردن نیکی تلاش می کند ولی چون دون و پست مایه است و اهورامزدا آگاه بر هر چیز است پس سرانجام در پایان کار اهریمن نابود شده و اورمزد بر او چیره میشود و کار جهان یکسره به نیکی خواهد گرایید.در این میان انسان و امشاسپندان و دیگر ایزدان (فرشته) و موجودات نیک ( مزدا آفریده) که همگی آفریده ی اهورامزدا هستند در مبارزه با دئوه ها ( دیو ها) که موجودات و پدیده هایی اهریمنی هستند در تلاشی کیهانی برای پیروزی نیکی بر بدی هستند . اهریمن را در پارسی اهرِمن هم میگویند. میشود او را همتای شیطان در باورهای سامی دانست.
در دین زردشت باور بر این است که در طبیعت دو نیروی متضاد خیر (سپنتا مینو - اثر روشنی) و شر (انگره مینو - اثر تاریکی) وجود دارد که همواره در حال نبرد با یکدیگرند.
واژه شناسی
اهورامزدا یک واژه ی ترکیبی است و از اهورا و مزدا تشکیل شده است. در گاتاها گاهی اهورامزدا جدا از هم بکار رفته است. مزدا در بعضی بندهای گاتاها به معنی حافظه و به حافظه سپردن و به یاد داشتن است. این واژه در سانسکریت مَذِس، به معنی دانش و هوش می باشد. بنابراین وقتی که مزدا برای خدا به کار برده شده است از آن معنی هوشیار و آگاه و دانا برداشت کرده اند. اهورا نیز بمعنای سرور و بزرگ است پس اهورامزدا در مجموع به معنیِ سرورِ دانا است.
اهورامزدا آفریننده جهان است. مزدیسنان اهورا مزدا را میپرستند. اهورامزدا خالق و داور همه ی چیزهای مادی و معنوی و نیز آفریننده روشنی و تاریکی و برقرار کننده نظم هستی است. او با اندیشیدن همه چیز را هستی بخشیده است پس در واقع او از عدم می آفریند و با خود تنهاست. برای اهورا مزدا در هرمزد یشت، در حدود شصت صفتِ نیک آورده شده و تقریباً همه ی چیزهای خوب به وی منتصب شده است. همچنین او در مزدیسنا دارای شش صفتِ برجسته زیر است:
سپنتَه مَینیو یعنی مقدس ترین روان، خشثره ویرنه بگویش امروزی شهریور یعنی شهریار و پادشاهی که باید انتخاب و برگزیده شود، سپنتَه آرمیتی است یعنی پارسایی مقدس. هورتات بگویش امروزی خورداد بمعنی جامعیت و رسایی و امرتات جاودانگی و بی مرگی است. او اشه یعنی راستی و درستی و قانون ایزدی و پاکی است. همچنین وهومَنَه است به معنی خوب منش. این صفات در مزدیسنا به نامِ امشاسپندان خوانده می شوند و زمانی پنداشته می شد که ایزدانی جدا از اهورامزدا هستند اما چنین تفسیری از امشاسپندان در رابطه با اهورامزدا در گاتها یافت نمی شود.
بر اساسِ کتابِ بندهشن که پس از ساسانیان نوشته شده، نیروی مخالفِ اهورامزدا و زاینده ی بدیها را اهریمن معرفی می کند که نص صریح گاتها است. در کیش زرتشتی، اهریمن هیچگاه توانِ ذاتی برای مقابله با قدرتِ اهورا مزدا را ندارد و رقیبی برای او نیست بلکه اهریمن همان اندیشه ی بد یا اَنگره مینیو است اما در باورِ زروانیان، اهریمن برادر و رقیبِ اهورا مزدا و پسر زروان و دارای هویتی جداگانه از اهورا مزدا است.
بر پایه باورهای کهنِ زروانی که بدعتی در مزدیسناست و دیگر دینهای پس از آن چون مانویان "اهورامزدا و اهریمن هردو زاده ی زروان (خدای زمان) بودند و جهان عرصه جنگ این دو نیروی نیک و بد است ولی سرانجام چیرگی در پایانِ جهان با اهورامزداست و چون اهورامزدا پاکی مطلق است بدی در او راه ندارد . پس هر آنچه که بد است اهریمنی است." البته این سخن در هیچ جای گاهان نیست و زروان در زبان اوستایی تنها به معنای زمان است و ارتباطی با خداوند ندارد.
نگاره فروهر در فرهنگ ایرانی نشانه دو نماد میهنی و دینی است.
این واژه در زبان اوستایی فْـرَوَشی (fravashi)، در زبان پارسی هخامنشی فْـرَوَتی (fravati)، و در زبان پهلوی فْـرَوَهْـر (fravahr) خوانده میشود .
بایستهاست که بدانیم فروهر جایگزینی برای اهورامزدا نیست.
نماد فروهر
نماد میهنی
از دوران پادشاهی مادها و سپس شاهنشاهی هخامنشیان، نگاره فروهر نشانه نماد میهنی بوده و آدمی را در پیکره و سیمای شاهین تیز چنگ و بلند پروازی نشان میدهد که آنرا نماد توانایی، سر بلندی و فر و شکوه میدانستند و پرچمهای خود را به نما و سیمای شاهین میآراستند.
ایرانیان پیرو اشو زرتشت برای این نیروی مینوی که بن مایه آن جنبش و پیشرفت بسوی رسایی، فرامایگی و والایی است، هیچ پیکرهای را بهتر و شایسته تر از شاهین نیافتند و آنچه که در گذشته نشانه فر و شکوه و سر بلندی بود و انگیزه ملی و میهنی داشت با اندک دگرگونی در سر و پای شاهین به سیمای کنونی در آوردند، تا هم بنمایه مینوی را نشان دهد و هم نمودار سر بلندی و سر فرازی ایرانیان باشد.
در نگاره فروهر دو نیروی همیستار (مخالف) «سپنتامینو» (نشانه خوبی) و«انگره مینو» (نشانه بدی) نمایان است و آدمی رو به سپنتا مینو دارد و بسوی او میرود به انگره مینو پشت کردهاست و لازم به ذکر است فروهر الگو و سنبل ایرانیان و زرتشتیان است
۱- چهره فروهر همانند آدمی است، از این رو گویای پیوستگی با آدمی است، او پیری است فرزانه و کار آزموده، نشانه از بزرگداشت و سپاس از بزرگان و فرزانگان و فرا گیری از آنان دارد.
۲- دو بال در پهلوها که هر کدام سه پر دارند این سه پر نشانه سه نماد پندارنیک، گفتارنیک، کردارنیک که همزمان انگیزه پرواز و پیشرفت است.
۳- در پایین تنه فروهر سه بخش، پرهایی بسوی پایین است، که نشانه پندار و گفتار و کردار نادرست و یا پست هستند. از اینرو آنرا، آغاز بدبختیها و پستی برای آدمی میدانند.
۴- دو رشته که در سر هر یک گردی (حلقه) چنبره شدهای دیده میشوند، در کنار بخش پایینی تنه هستند که نماد سپنتا مینو و انگره مینو هستند، که یکی در پیش پای و دیگری در پس آن است. این رشتهها هر یک در تلاش هستند که آدمی را بسوی خود بکشند؛ این نشانه آن است که آدمی باید به سوی سپنتا مینو (خوبی) پیش رود و به انگره مینو (بدی) پشت نماید.
۵- یک گردی (حلقه) در میانه بالاتنه فروهر وجود دارد این نشان، جان و روان جاودان است که نه آغاز و نه پایانی دارد.
۶- یک دست فروهر کمی به سوی بالا و در راستای سپنتا مینو اشاره دارد که نشان دهنده سپاس و ستایس اهورمزدا و راهنمایی آدمی بسوی والایی و راستی و درستی است.
۷- در دست دیگر گردی (حلقهای) دارد که نشانه وفاداری به عهد و پیمان، و نشانگر راستی و پاک خویی و جوانمردی و جوانزنی است .
اَوِسْتا، نام کلی مجموعهٔ کهنترین نوشتار و سروده های ایرانیان است، که به در واقع دانشنامه ی ایرانیان بوده و در روزگار باستان بیست و یک نسک (کتاب) داشته و در شکل کنونی خود شامل پنج بخش است. بخش های اوستا عبارتند از : یَسنه که سخنان زرتشت موسوم به گاهان، در آن گنجانده شده، یشتها (سرودهای نیایشی)، وندیداد، ویسپرد و خردهاوستا.
معنای واژه
واژه اَوِستا که در خود کتاب نیامده به معنی دانش و شناخت است و با واژه «ودا»، نام کهنترین کتابِ دینی هندوان همریشه است. بر روی هم اوستا را میتوان به معنی «آگاهینامه» یا «دانشنامه» دانست که آن را مرجع نامه نیز مینامند.
گویش اوستا
زبانی که اوستا به آن نوشته شده به سببِ وجودِ نامِ اوستا، زبان اوستایی نامیده شده است. اوستا به دو گویش نوشته شدهاست. گویشی که گاهان یعنی سخنان خود زرتشت بدان نوشتهشده و گویشی که بخشهای دیگر اوستا را بدان نوشتهاند. گویش نخست را گویش گاهانی و گویش دوم را گویش جدید نامیدهاند. اوستای امروزی حدود یک سوم اوستای دورهٔ ساسانی است. اوستای دورهٔ ساسانی بیستویک نسک داشته است.
کتاب اوستایی که به امروز رسیده است، از نظر زمانی به سه بخش متفاوت تقسیم میشود:
- بخش یکم شامل «اوسـتـای کـهـن» که مضامین آن از نظر زمانی متعلق به روزگار پیش از زرتشت (پیش از حدود دو هزار و هشتصد سال پیش) است؛ اما نگارش آن متعلق به عصرهای پس از زرتشت است و هنگام این نگارش و بازنویسی دگرباره، تا اندازهای مضامین و باورهای جدیدتر را به متنهای کهن اضافه کردهاند.
- بخش دومِ اوستا از نظر زمانی شامل «گـاتـهـا» است که سرودههای مینوی شخص زرتشت، پیامآور بزرگ ایرانی به شمار میرود که هر چند از نظر مضمون پس از اوستای کهن سروده شده است؛ اما از نگاه زبان و نگارش، کهنترین بخش اوستای موجود است.
- بخش سوم اوستا از نظر زمانی شامل یـسـنـا، یـشـتهای جدید، ویـسـپـرد، ونـدیـداد و خـرده اوسـتـا است که همگی جزو اوسـتـای نـو به حساب میآیند. اما بسیاری از مضامین همین بخشهای جدید نیز برگرفته و اقتباس شده از باورها و نوشتارهای کهن است؛ اما این آمیختگی به حدی است که امکان تفکیک را امکانپذیر نمیسازد. به عنوان نمونه میتوان از داستان جمشید در وندیداد نام برد که یکی از کهنترین داستانها و باورها و نوشتارهای ایرانیان است، اما شکل نگارشی کهن آن کاملا دگرگون شده و تغییر اساسی یافته است.